صدق در عرفان اسلامی

ساخت وبلاگ

 بنام,حضرت  حق ؛جمیع الخصال و محب الجمال که به نور معرفتش هر طالب فیض

 به کسب توفیق نایل آید و گناه و زشتی در نظرش بسی زایل .

صلوات مارا بپذیر و توفیق کسب  انوار از درگاه عبودیتت نسیبمان کن.

باری در این مقال ؛مجالی چند یافتم تا در پی معنی«صدق»مطالبی چند جستار نمایم.

باشد که قبول افتد و مذاق صاحب ذوقان و اهل دل را بیاراید.

در فرهنگ معین آمده «آنست که هر چه داری بنمایی و با خدا و خلق در سر و علانیه و

 زبان راست آیی».صدق؛«صفا و راستی و خلوص»است.که فرموده اند«آمنا و صدقنا»

و قدم صدق «کردار نیک»است.د ر کیمیای سعادت ؟رکن چهارم/رکن منجیان/باب سوم؛

در مقام صدق آمده است:«بدان که صدق به اخلاص نزدیک است و درجه ی وی بزرگ است

 وهر که به کمال آن رسد نام وی صدیق است...رسول اکرم  که/ سلام خدا بر او باد

/در پاسخ اینکه کمال در چیست؟فرمود: «گفتاربه حق و کردار به صدق» ...واین صدق

 در شش چیز است که هر کس آن سه به کمال رساند صدیق است. نخست در زبان که

هرگز دروغ نگوید؛مگر به مصلحت و قصد و نیتی که برای [حقتعالی] باشد....دل از

 زبان صفت گیرد؛کمال صدق [لسانی] در دو چیز است ؛

 اول آنکه راست خود [عیان و بی پرده ] بگوید

 و در آن تعریض نباشد و[همگان آنرا فهم کنند]...

[ مگر آنکه دروغ از برای  مصلحت اندیشی]باشد

 تا از درجه ی صدق نیافتد.در صلح دادن مردمان در دروغ رخصت است؛

لکن کمال آنست تا در این جای تواند تعریض کند و صریح دروغ نگوید.

پس اگر گوید چون صادق [است]قصدو نیتش برای خدایتعالی است و برای مصلحت گوید

 که از درجه ی صدق نیافتد.»دومین مرحله از مراحل شش گانه ی صدق

طبق گفتار  حکیم غزالی در کیمیای سعادت در رابطه عبد با معبود است.یعنی

 اگر در طریق عرفان گام نهاد تمام هم و غم او وصال با معبود باشد

 و دل  تا زبانش را خلوص نیت فرا گیرد.اگر توبه میکند به آن واقف باشد

 و با معبود خویش تا پای جان و با تمام وجود قول دهد.«کمال دوم[صدق]در مناجات

 با حقتعالی است [که با خدای خویش ]صدق از خود طلب کند...صدق دوم در نیت [است]

که هر چه بدان تقرب کند جز خدای تعالی نخواهد[به آن]و[با آن]آمیخته نکند.این اخلاص بود

 و اخلاص را نیز صدق گویند.»از سخن غزالی معلوم میشود که

نمازگذار صادق  با حضور قلب به  محراب عبادت میرود.مرحله ی دیگر« صدق »در«عزم» است

 و «وفا به عزم»...پیداست که در طریق عبودیت و قرب الی الله آنچه اعتبار دارد

ثابت قدم بودن است و اگر کسی خواستار آنست که به کمال ایمان دست یابد

 رمز آن صداقت همه جانبه با ذات حضرت حق است.

در رساله قشیریه /باب سی ام/آمده است:«صدق ؛ستون همه ی کارهاست...

و صدیق آن [است]که در[همه ی کارها]افعال و اقوال و احوال صادق[باشد]...

و صدق نگاه داشتن گلو [است] از حرام...ابرهیم خواص گوید:"صادق را نیابی مگر در گزاردن فریضه یا فضایلی که [بین او و معبودش است] و صادق را سه چیز بود

 حلاوت و هیبت و نیکویی.».در لباب الباب مثنوی کاشفی /عین دوم/ شماره ششم/نهرپنجم/

 پیرامون صدق آمده است:«سالک باید که صدق را بدرقه ی راه خود سازد

و در اقوال و احوال و احوال ان صفت را [رعایت]کند تا به درجه صدیقان رسد

چنانکه بزرگی گفته است که:دل بیارامد ز گفتار صواب|همچنانکه تشنه آرامد ز آب|صدق؛

بیداری هر حس میشود|حسها را ذوق مونس میشود|

هیچ غیر از راستی نرهاندت|داد سری راستی می خواندت|دل نیارامد ز گفتار دروغ

|آب و روغن هیچ نفروزد فروغ|...

رنگ صدق و رنگ تقوا و یقین|تا ابد باقی بود بر متقین...منبع کذب ؛هوای نفس است

 و چون کسی از هوای نفس بگذرد ,جز راستی از او در وجود نیاید.خلق مست آرزویند

 و هوا|زان پذیرایند کذب و حیله را...».صدق ؛کلید رهایی از جهد است.

ابو سعید ابولخیر در قسمت ششم از رباعیات خود آورده است:

«در ظلمت حیرت ار گرفتار شوی|خواهی که ز خواب جهل بیدار شوی|در صدق طلب نجات

زیرا که به صدق|شایسته ی فیض نور الانوار شوی».

عطار نیشابوری  در سر آغاز کتب گرانسنگ منطق الطیر

و در مجمع مرغان چنبن آورده است که:

«همچو یوسف بگذر از زندان و چاه|تا شوی در مصر عزت پادشاه|

گر چنین ملکی مسلم آیدت|یوسف صدیق همدم آیدت|».اوحدی مراغه ای

در مثنوی جام جم و در بیان راستی و راست کرداری آورده است:

«راستی کن که راستان رستند|در جهان راستان قوی دستند |

رستگاران بلند نام شوند| کجروان نیم پخته خام شوند|

یوسف از راستی رسید به تخت |راستی کن که  که راست گردد بخت|

راست گوینده  راست بیند خواب|خواب یوسف که کج نشد دریاب|

چون در او بود راست کرداری|خواب او گشت قفل بیداری|

چون به نیکی درید پیرهنی|شد مسخر چو مصرش انجمنی|

پیرهن کین بود مقاماتش|دیده روشن کند کراماتش|گو بدر!بر تن نکو رفتار

|پوستین گرگ و پیرهن کفتار|دامنی را که در کشی ز هوا|این اثرها کند  رواست روا|

به گزاف آنچنان عزیز نشد |که گرفتار خفت و خیز نشد|

چون خیانت نکرد با دل جفت|راست آمد هر آن حدیث که گفت|

پاکدل را زیان به تن نرسد|ور رسد جز به پیرهن نرسد|...

قول و فعل تو گر نگردد راست|هر چه خواهی نمود جمله هباست|...

آخرین یار اولیا صدق است|اولین کار انبیا صدق است|

تا نگردد درون و بیرون راست|بوی صدق از تو برنخواهد خواست|...

صادقی, هرچه جز خداست بباز!|از بد و نیک با خدا پرداز|...».

باری ختم این مقال,سخنی است گهربار از رسول صداقت و نیکی,   حضرت محمد صلوات الله  که فرمود:

«راستی پیشه کنید که راستی دری است از درهای بهشت و از دروغگویی بپرهیزید که دروغگویی

دری از درهای جهنمست 1987نهج الفصاحه/ ابولقاسم پاینده/انتشارات جاویدان.

 

فرهنگ و ادبیات فارسی...
ما را در سایت فرهنگ و ادبیات فارسی دنبال می کنید

برچسب : صدق در عرفان اسلامی, نویسنده : ساسان خاکسار sasansasankhaksar بازدید : 384 تاريخ : يکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت: 2:39