بنام,حضرت حق ؛جمیع الخصال و محب الجمال که به نور معرفتش هر طالب فیض
به کسب توفیق نایل آید و گناه و زشتی در نظرش بسی زایل .
صلوات مارا بپذیر و توفیق کسب انوار از درگاه عبودیتت نسیبمان کن.
باری در این مقال ؛مجالی چند یافتم تا در پی معنی«صدق»مطالبی چند جستار نمایم.
باشد که قبول افتد و مذاق صاحب ذوقان و اهل دل را بیاراید.
در فرهنگ معین آمده «آنست که هر چه داری بنمایی و با خدا و خلق در سر و علانیه و
زبان راست آیی».صدق؛«صفا و راستی و خلوص»است.که فرموده اند«آمنا و صدقنا»
و قدم صدق «کردار نیک»است.د ر کیمیای سعادت ؟رکن چهارم/رکن منجیان/باب سوم؛
در مقام صدق آمده است:«بدان که صدق به اخلاص نزدیک است و درجه ی وی بزرگ است
وهر که به کمال آن رسد نام وی صدیق است...رسول اکرم که/ سلام خدا بر او باد
/در پاسخ اینکه کمال در چیست؟فرمود: «گفتاربه حق و کردار به صدق» ...واین صدق
در شش چیز است که هر کس آن سه به کمال رساند صدیق است. نخست در زبان که
هرگز دروغ نگوید؛مگر به مصلحت و قصد و نیتی که برای [حقتعالی] باشد....دل از
زبان صفت گیرد؛کمال صدق [لسانی] در دو چیز است ؛
اول آنکه راست خود [عیان و بی پرده ] بگوید
و در آن تعریض نباشد و[همگان آنرا فهم کنند]...
[ مگر آنکه دروغ از برای مصلحت اندیشی]باشد
تا از درجه ی صدق نیافتد.در صلح دادن مردمان در دروغ رخصت است؛
لکن کمال آنست تا در این جای تواند تعریض کند و صریح دروغ نگوید.
پس اگر گوید چون صادق [است]قصدو نیتش برای خدایتعالی است و برای مصلحت گوید
که از درجه ی صدق نیافتد.»دومین مرحله از مراحل شش گانه ی صدق
طبق گفتار حکیم غزالی در کیمیای سعادت در رابطه عبد با معبود است.یعنی
اگر در طریق عرفان گام نهاد تمام هم و غم او وصال با معبود باشد
و دل تا زبانش را خلوص نیت فرا گیرد.اگر توبه میکند به آن واقف باشد
و با معبود خویش تا پای جان و با تمام وجود قول دهد.«کمال دوم[صدق]در مناجات
با حقتعالی است [که با خدای خویش ]صدق از خود طلب کند...صدق دوم در نیت [است]
که هر چه بدان تقرب کند جز خدای تعالی نخواهد[به آن]و[با آن]آمیخته نکند.این اخلاص بود
و اخلاص را نیز صدق گویند.»از سخن غزالی معلوم میشود که
نمازگذار صادق با حضور قلب به محراب عبادت میرود.مرحله ی دیگر« صدق »در«عزم» است
و «وفا به عزم»...پیداست که در طریق عبودیت و قرب الی الله آنچه اعتبار دارد
ثابت قدم بودن است و اگر کسی خواستار آنست که به کمال ایمان دست یابد
رمز آن صداقت همه جانبه با ذات حضرت حق است.
در رساله قشیریه /باب سی ام/آمده است:«صدق ؛ستون همه ی کارهاست...
و صدیق آن [است]که در[همه ی کارها]افعال و اقوال و احوال صادق[باشد]...
و صدق نگاه داشتن گلو [است] از حرام...ابرهیم خواص گوید:"صادق را نیابی مگر در گزاردن فریضه یا فضایلی که [بین او و معبودش است] و صادق را سه چیز بود
حلاوت و هیبت و نیکویی.».در لباب الباب مثنوی کاشفی /عین دوم/ شماره ششم/نهرپنجم/
پیرامون صدق آمده است:«سالک باید که صدق را بدرقه ی راه خود سازد
و در اقوال و احوال و احوال ان صفت را [رعایت]کند تا به درجه صدیقان رسد
چنانکه بزرگی گفته است که:دل بیارامد ز گفتار صواب|همچنانکه تشنه آرامد ز آب|صدق؛
بیداری هر حس میشود|حسها را ذوق مونس میشود|
هیچ غیر از راستی نرهاندت|داد سری راستی می خواندت|دل نیارامد ز گفتار دروغ
|آب و روغن هیچ نفروزد فروغ|...
رنگ صدق و رنگ تقوا و یقین|تا ابد باقی بود بر متقین...منبع کذب ؛هوای نفس است
و چون کسی از هوای نفس بگذرد ,جز راستی از او در وجود نیاید.خلق مست آرزویند
و هوا|زان پذیرایند کذب و حیله را...».صدق ؛کلید رهایی از جهد است.
ابو سعید ابولخیر در قسمت ششم از رباعیات خود آورده است:
«در ظلمت حیرت ار گرفتار شوی|خواهی که ز خواب جهل بیدار شوی|در صدق طلب نجات
زیرا که به صدق|شایسته ی فیض نور الانوار شوی».
عطار نیشابوری در سر آغاز کتب گرانسنگ منطق الطیر
و در مجمع مرغان چنبن آورده است که:
«همچو یوسف بگذر از زندان و چاه|تا شوی در مصر عزت پادشاه|
گر چنین ملکی مسلم آیدت|یوسف صدیق همدم آیدت|».اوحدی مراغه ای
در مثنوی جام جم و در بیان راستی و راست کرداری آورده است:
«راستی کن که راستان رستند|در جهان راستان قوی دستند |
رستگاران بلند نام شوند| کجروان نیم پخته خام شوند|
یوسف از راستی رسید به تخت |راستی کن که که راست گردد بخت|
راست گوینده راست بیند خواب|خواب یوسف که کج نشد دریاب|
چون در او بود راست کرداری|خواب او گشت قفل بیداری|
چون به نیکی درید پیرهنی|شد مسخر چو مصرش انجمنی|
پیرهن کین بود مقاماتش|دیده روشن کند کراماتش|گو بدر!بر تن نکو رفتار
|پوستین گرگ و پیرهن کفتار|دامنی را که در کشی ز هوا|این اثرها کند رواست روا|
به گزاف آنچنان عزیز نشد |که گرفتار خفت و خیز نشد|
چون خیانت نکرد با دل جفت|راست آمد هر آن حدیث که گفت|
پاکدل را زیان به تن نرسد|ور رسد جز به پیرهن نرسد|...
قول و فعل تو گر نگردد راست|هر چه خواهی نمود جمله هباست|...
آخرین یار اولیا صدق است|اولین کار انبیا صدق است|
تا نگردد درون و بیرون راست|بوی صدق از تو برنخواهد خواست|...
صادقی, هرچه جز خداست بباز!|از بد و نیک با خدا پرداز|...».
باری ختم این مقال,سخنی است گهربار از رسول صداقت و نیکی, حضرت محمد صلوات الله که فرمود:
«راستی پیشه کنید که راستی دری است از درهای بهشت و از دروغگویی بپرهیزید که دروغگویی
دری از درهای جهنمست 1987نهج الفصاحه/ ابولقاسم پاینده/انتشارات جاویدان.
فرهنگ و ادبیات فارسی...
برچسب : صدق در عرفان اسلامی, نویسنده : ساسان خاکسار sasansasankhaksar بازدید : 384